حیات طیبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ «نحل 47»

حیات طیبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ «نحل 47»

حیات طیبه
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «همت» ثبت شده است

وقتی احمد در مرحله سوم عملیات الی‌بیت‌المقدس، آخرین تانک دشمن را با دستی گچ گرفته به آتش کشید و از بدنش خون جاری شد، رو به آسمان کرد و گفت: خدایا پاکم کن! خدایا راحتم کن! لحظاتی پس از این مناجات کوتاه، جسدش را با عجله از میدان خارج کردیم تا سبب تضعیف روحیه نیرو‌هایش نشود.

 


فاتحان خرمشهر؛ وقتی ‌حاج همت و احمد بابایی را غرق در بوسه کردند!
22 اردیبهشت 1393-11:00:04
منبع: سایت تابناک
پیوند: برای توضیحات بیشتر اینجا کلیک کنید
فرستنده: دبیر سایت

برای نمایش کامل تصویر کلیک کنید

خبرگزاری پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، روزگاری نه چندان دور، خورشید معرفت از پس نگاه حماسه‌سازانی می‌دمید که در سلک «رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه» بودند و یا در قافله «و منهم من ینتظر». از رگ‌های آن مریدان ولایت‌مدار، فریاد «ربنا‌الله» می‌تراوید و در صفی «کانهم بنیان مرصوص» استقامت ورزیدند تا شایسته «تنزل علیهم الملائکه» باشند.

آن سالکان بی‌ادعا، رزم را تازیانه لطف قهر نمای حضرت دوست، در طریق سلوک و قرب الی‌الله می‌دانستند، جنگ و دفاع بهانه‌ای بود برای تعبد و بندگی. لاجرم چفیه‌هایشان بوی تهجد می‌داد. در کوله پشتی رزمشان، سرمایه‌ای جز «سادگی» نبود. پیشانی بند «اخلاص» می‌بستند و وقتی که به اروند می‌نگریستند، نگاهشان تا «علقمه» امتداد می‌یافت. عباس (ع) را می‌دیدند و تشنگی تمام وجودشان «یا لیتنا کنا معک» می‌شد.

قمقمه‌هایشان سهمی از مشک وفا بود و سفره‌هاشان جز به سادگی «صفا» نمی‌یافت. «سعی»شان شناسایی راز گل سرخ بود و سرفه‌هایشان، بوی خدا می‌داد، عطر «ارجعی» بوی «عند ملیک مقتدر».

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۸
  • ۵۱۵ نمایش
  • * فرزندان عاشورا * Sons Of Ashura *

    خاطره ای از شهدا ...

    برادر شهید همت: شهید همت با دیدن تصویر امام(ره) اشک می‌ریخت

    برادر شهید همت گفت: شهید همت همیشه می‌گفت: «حاضرم به‎خاطر یک پیام امام جان دهم» و زمانی که تصویر امام خمینی(ره) را در تلویزیون می‌دید، محو تماشای ایشان می‌شد؛ بارها شاهد بودم که در آن لحظات از چشمانش اشک می‌ریخت.

     


    برادر شهید همت گفت: شهید همت همیشه می‌گفت: «حاضرم به‎خاطر یک پیام امام جان دهم» و زمانی که تصویر امام خمینی(ره) را در تلویزیون می‌دید، محو تماشای ایشان می‌شد؛ بارها شاهد بودم که در آن لحظات از چشمانش اشک می‌ریخت.

    ولی‌الله همت در مورد سجایای اخلاقی شهید «محمدابراهیم همت»، اظهار داشت: شهید همت حدود 2 سال از بنده بزرگتر و الگویی برایم بود و ما تمام کارهایمان را حتی در جبهه باهم پیش می‌بردیم.

    ۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۱
  • ۸۰۰ نمایش
  • * فرزندان عاشورا * Sons Of Ashura *

    زندگی نامه
    به روز 12 فروردین 1334 ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای‍ معلّی و زیارت قبرسالارشهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید. محمد ابراهیم درسایه محبّت‍ های پدر ومادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت‍سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش واستعداد فوق‍العاده‍ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت. هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیلات تابستانی با کار وتلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجه ای می‍کرد. او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می‍بخشید. پدرش از دوران کودکی او چنین می‍گوید: « هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه برمی‍گشتم، دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و مرارت‍ها را از وجودم پاک می‍کرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود. » اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد که از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره‍ ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب ‍آسمانی قرآن را کاملاً فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای کوچک را نیز حفظ کند.

    ۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۴:۳۶
  • ۷۸۰ نمایش
  • * فرزندان عاشورا * Sons Of Ashura *