با سلام.می خواستم بدانم استاد اجازه می دهند تا ما از ایشان به عنوان استادمان استفاده کنیم و ایشان تربیت سلوکی ما را به طرز خصوصی تر و جدی تری به عهده بگیرند؟
با تشکر
حجت الاسلام و المسلمین جاودان فرمودند:
سلام علیکم و رحمة الله
این مسئله مسئله ای جدی است و هیچگونه شوخی برنمی دارد و کس نمی خواهد و نباید بخواهد که نمایشی در این را داشته باشد.
راه دو کلمه است مهم عمل است.
قدم اول این است، گناه ترک شود.
ترک گناه شرطی است که بدون آن هیچ راهی سلوک نمی شود و هیچ حرکتی وجود نخواهد داشت.
پس بکوشید اول گناهان را بشناسید و ثانیاً بطور جدی آن را ترک کنید.
منبع : http://new.javedan.ir/selected_questions/1389/07/28/index.html:id=857
سلام بنده به خواندن نماز شب خیلی علاقه مندم منتها خواب سنگینی دارم که اغلب متوجه زنگ ساعت نمیشوم واطرافیانم ساعت را خاموش میکنن واگر هم مرا صدا کنند اغلب اوقات متوجه نمیشوم اگر برای حل مشکل بنده راه حلی هست راهنمایی بفرمایید
حجت الاسلام و المسلمین جاودان فرمودند:
سلام علیکم و رحمة الله
شب بسیار کمتر غذا بخورید – شب زودتر بخوابید- روز خودتان را خیلی خسته نکنید- پای فیلم و تلویزیون ننشینید- با وضو بخوابید- قبل از خواب مقداری قرآن بخوانید و بدانید نه کم غذایی و نه زود خوابیدن و نه هیچ کار دیگری نمی تواند آدم را از خواب سحر بیدار کند و فقط باید خدای متعال بخواهد و انشاءالله مرحمت او شامل شما بشود.
منبع : http://new.javedan.ir/selected_questions/1389/12/17/index.html:id=959
درک مفهوم «ثبات اجتماعی» و میزان اهمیت آن، در فهم بخشهای مهمی از سیرۀ ائمۀهدی(ع) بسیار تعیینکننده است. ثبات اجتماعی یعنی حفظ آرامش جامعه و اولویت دادن به آن نسبت به بسیاری از امور ارزشمند دیگر و حتی ترجیح آن بر اجرای برخی از فرامین الهی. رعایت ثبات اجتماعی یعنی احقاق حق نمودن از طریق مرور زمان و آشکار شدن حقائق به صورت بطیء اما مطمئن و با ثبات. مفهوم ثبات اجتماعی که مفهومی گرانسنگ در یک جامعۀ دینی است، را باید یکی از لوازم اصلی رشد و بالندگی جامعۀ دینی به حساب آورد. رعایت ثبات اجتماعی اگرچه برای جبهۀ حق موجب مظلومیتها و محرومیتهای فراوان میشود اما فرصت رشد و اتمام حجت برای اکثریت جامعه را فراهم میآورد، و غرض اصلی خلقت بشر یعنی امتحان را محقق میسازد.
امامان معصوم و مظلوم ما به شیوههای مختلف سعی میکردند ثبات اجتماعی را حفظ کنند. نه به این دلیل که عافیتطلب بودند و یا بخواهند منفعتی ببرند، و نه برای اینکه میخواستند صلحجویی خارج از منطق جهاد و شهادت داشته باشند و خودشان را به دردسر نیاندازند، بلکه اینها صرفاً اتهامات ناروایی بود که به امامان معصوم ع ما میزدند. از جمله، خوراج در جریان حکمیت به امیرالمؤمنین(ع) میگفتند: تو پیر شدهای و از جان خودت میترسی. آن وقت حضرت به اینها فرمود: «چطور من از جانم بترسم؟ وقتی جوان بودم نمیترسیدم، حالا که پیر شده و به مرگ نزدیکتر شدهام از مرگ بترسم؟» تلاش اولیاء خدا برای حفظ ثبات اجتماعی به دلیل فواید مهمی است که برای هر جامعۀ دینی دارد.
بر اساس روایات مهمترین ویژگی ممتاز امت آخرین پیامبر(ص)، «ایثار» است. اگر در جامعۀ اسلامی به جای دعوت به ازخودگذشتگی، دفاع از حقوق خود را ترویج کنیم، ریشۀ فضائل امت اسلامی را زدهایم. اینکه انسان مواظب حق خود باشد خوب است، اما تنها در جامعهای افراد به حق خود میرسند که مردم اهل ایثار و ازخودگذشتگی باشند.
http://bayanmanavi.ir/post/1560
تفکر، مهمترین وسیلۀ گشایش قلب و پرواز روح انسان است. ولی تفکر برای انسانهای سالم و باصفا، نه آدمهایی که تا به فکر فرو میروند یا حسرت گذشته را میخورند یا حرص آینده را، و یا به دیگران حسادت میکنند. اینجور آدمها، بهتر است فکر نکنند. شاید ذکر گفتن برایشان بهتر باشد. اگر چه اساساً ذکر، نوای عاشقانۀ اهل فکر است.
http://bayanmanavi.ir/post/1719
مهربانی به دیگران یعنی زیادی خودخواه نباشی و خودخواهی یعنی زیاد به دیگران مهربان نباشی. وقتی زیادی هوای خودت را داشته باشی، زمین خوردن دیگران برایت اهمیت ندارد و وقتی دست دیگران را نگیری، کم کم پشت پا هم به دیگران خواهی زد. آدم نمیتواند بدون وجود دیگران، آدم خوبی باشد.
http://bayanmanavi.ir/post/1718
یکی از کاربران سایت بیان معنوی(ناشر اثار استاد پناهیان) به نام مهرداد ذیل خبر مربوط به سخنرانی اخیر حجت الاسلام پناهیان با موضوع «خانواده خوب»* نوشته است:
سلام
من جلسه اول و دوم استاد رو شرکت کردم.
در جلسه دوم بیان شد که بهترین مکان برای رشد انسان، خانواده هست. اگر به دنبال کسب ثواب هستی آن را در خانه جستجو کن. مثلا بیان شد که اگر دل پدر یا مادر خود را شاد کنی و آنها دعایی در حق تو کنن، حتما دعایشان مستجاب می شود و بالعکس اگر دل آنها را بشکنی و اذیت کنی و آنها هم تورا نفرین کنن حتما نفرینشان در حق تو اثر می کند و خیلی مطالب دیگر.
من هم تصمیم گرفتم که دست پدر خودم را ببوسم.
شاید باور نکنید برای اولین بار در عمرم دست ایشان رو بوسیدم؛
جلوی جمع دوستانشان.
ایشان مات و مبهوت مونده بودن!!!
خودم هم همینطور!
آخه با خودم عهد کردم که دستشون رو به خاطر این همه زحمت که برای من کشیدن ببوسم. خودم فهمیدم که پدرم شکه شده بود.
یه جورایی هل شده بود نمی دونست چی کار کنه! باورش نمیشد. اما فهمیدم که خیلی خوشحال شده.
از دیشب تا حالا یه جور دیگه های باهام برخورد میکنه :)
من باید از استاد تشکر کنم که این جرات رو پیدا کردم که دست پدرم رو ببوسم.
حتما در جلسات بعدی ایشان اگر خدا بخواهد شرکت میکنم.
خدا به شما و دوستانتان توفیق هر چه بیشتری در نشر حقایق دینی بدهد
والسلام
http://bayanmanavi.ir/post/1404