واکنش به مرگ پاشایی؛ یک واکنش خودجوش یا یک حرکت مدیریت شده!؟
ماجرای واکنشها به مرگ مرتضی پاشایی که در نهایت به برگزاری یک تشییع پر جمعیت برای این خواننده پاپ شد، به عنوان یک پدیده اجتماعی، خیلی از ذهنها را به خود مشغول کرده است. اینکه این پدیده چگونه تبیین میشود و علل شکل گرفتن آن چگونه تحلیل میشود، این روزها موضوع گفتگو خیلی از افراد جامعه از نخبه و دانشگاهی تا مردم کوچه و بازار است. اما به نظر می رسد اینکه اعتقاد داشته باشیم این واکنشها «خود جوش» بوده و یا اینکه به صورتی «مدیریت شده» به یک موج اجتماعی مبدل شده ، قطعا در تبیین این پدیده و البته استخراج برخی قواعد برای امواج مشابهی که احتمالا در سالهای پیش رو بصورت گسترده با آن روبرو خواهیم بود، کمک بزرگی میکند.
معتقد نیستم که واکنشها به مرگ مرتضی پاشایی، یک «پدیده خودجوش اجتماعی» بوده است. این را ناظر به ویژگیهای شخصی مرتضا پاشایی میگویم. پاشایی یک خواننده معمولی پاپ است، خوانندهای مثل علیزاده، لهراسبی، صفوی و ... او قطعا مثل شادمهرعقیلی و یا محسن چاووشی، یک ستاره محبوب و اصطلاحاً پاپیولار نبود و استقبال از کارهایش در حد کارهای معمولی پاپ بوده که در این سالها و با موج دوم موسیقی پاپ در کشور رواج پیدا کرده و به کمک رسانه ملی، شنیده شده و به شهرت رسیده است. پس ویژگیهای خاص موسیقی پاشایی نمیتواند او را به محبوبیتی در این حد رسانده باشد. شاید نحوه مرگ او و مظلومیتی که در مبارزه با سرطان برای او ایجاد شد هم در احساس ترحم و همدردی موثر بوده باشد، اما نمونههای مشابه زیادی بوده است که این سالها در مظلومیت جدال با سرطان جان باختهاند و این چنین احساسی را برنیانگیختهاند. پس ماجرا چیست!؟
شاید همین دو سه دلیل کافی باشد تا واکنشها به مرگ مرتضی پاشایی را یک «حرکت مدیریت شده» بدانیم که موفق به موج سازی اجتماعی شده و بخشی از مردم را نیز با خود همراه کرده است.
سالهاست که نظریهپردازان حوزه «مد» به دنبال تبیین چرایی و چگونگی فراگیر شدن یک مد در جامعه هستند. اینکه اولا چگونه یک مد در جامعه « نشر» پیدا میکند و ثانیا چرا جامعه به آن اقبال نشان میدهد، چه برای آنهایی که میخواستند محصولی را در قالب مد روز به جامعه تحمیل کنند، چه آنها که می خواستهاند با این تحمیل مقابله کنند و جامعه را در مقابل مد واکسینه کنند، پاسخ به این دو سوال بسیار مهم بوده است و البته برخی هم برای پاسخ به پرسش اول یعنی چگونگی نشر یک مد، به نظریههای بازاریابی و نحوه رسیدن یک کالا به دست جزئیترین مشتری متوسل شدهاند. حالا اگر در همین نظریه «نشر مد»، بجای اینکه به چگونگی فراگیر شدن یک نوع پوشش بپردازیم، به دنبال آن باشیم که بدانیم «یک پیام و یا مفهوم» چگونه به پایینترین لایههای اجتماع میرسد، ماجرا جذابتر میشود.
به نظرم یک شبکه انتقال پیام در کشور در حال شکلگیری است که در نظریههای بازاریابی و نظریههای انتشار مد، به آن «شیوه انتقال مویرگی» اطلاق میشود و ما در این بحث اسم آنرا «شبکه مویرگی انتقال پیام» میگذاریم. از یکسال و نیم پیش به وضوح تلاش برای شکل دادن به این «شبکه مویرگی انتقال پیام» را شاهد هستیم که البته با تکیه بر زیرساخت جدید اپلیکیشنهای ارتباطی گوشیهای همراه به دنبال گسترش خود در لایههای زیرین جامعه است.
در یک سال و نیم اخیر همه تلاش طراحان این «شبکه مویرگی انتقال پیام» هم این بوده است که فارغ از نوع و متحوای پیام، تنها با ارسال پیام از طریق این شبکه به هر موضوع و بهانه با ربط و بیربطی، شبکه را تکمیل کرده، گسترش داده و به لایههای زیرین جامعه برسانند.
این پیام میتواند موضوع یوزپلنگ ایرانی باشد، یا آزادسازی سربازان ایرانی، موضوع دریاچه ارومیه یا آلودگی هوا، جوکهای «پ نه پ» باشد یا تکیه کلامهای شریعتی، مهم این است که این پیام در فیس بوک و توئیتر و اینستاگرام تولید و وارد این شبکه شده، و از طریق واتس اپ و وایبر توزیع شود تا به لایههای زیرین برسد.
این «شبکه مویرگی انتقال پیام» در ماههای اخیر دو عملیات مهم انجام داده است که دومی یک عملیات میدانی قابل توجه و تامل است. اولین عملیات مهم و جدی این شبکه انتقال پیام، اسیدپاشی و تبدیل آن به یک بحران اجتماعی در کشور و خصوصا شهر اصفهان بوده و به نظرم دومین عملیات مهم و جدی این شبکه که البته تفاوتش با موارد مشابه دیگر در حضور میدانی اعضای این شبکه بوده، ماجرای واکنش به مرگ مرتضی پاشایی است. این شبکه موج تبلیغاتی را ایجاد کرده و البته بخشی از مردم را نیز با خود همراه کرده است. ویژگی مهم این «شبکه مویرگی انتقال پیام» نیز آن است که قرار نیست در آن پیامهای سیاسی و یا فرهنگی منتقل شود، تنها پیامهای اجتماعی در این شبکه توزیع خواهد شد تا هم بعد فراگیری موضوع تضمین شده باشد، هم رسانههای رسمی مجبور به همراهی با آن بوده باشند و هم بهانهای برای برخورد با آن وجود نداشته باشد.
در عکسهای منتشر شده از تشییع مرتضی پاشایی، این تصویر را گویاترین تصویر در تبیین معنا و ماهیت این پدیده اجتماعی دانست. نقش گوشیهای در دست حاضرین در این تجمع از نقش خود آنها در شکلگیری این تجمع مهمتر بوده است. در واقع این مردم از دورن همین گوشیهایی که به دست گرفتهاند به این اجتماع آمدهاند و باید آنها را لشکر این «شبکه مویرگی انتقال پیام» در حال شکلگیری بدانیم.
منبع : www.9day.ir